گفتم که خدا مرا مرادی بفرست توفان زده ام مرا نجاتی بفرست
فرمود که با زمزمه یا مهدی نذر گل نرگس صلواتی بفرست
چه انتظار عجیبی تو بین منتظران هم
عزیز من چه غریبی ! عجیب تر آن که چه آسان
نبودنت شده عادت چه بی خیال نشستیم
نه کوششی ، نه تلاشی فقط نشسته و گفتیم :
خدا کند که بیایی